سلااام دوستای گلم
حالتون چطوره ؟خوبید؟
گزارش غیبتم
شنبه غروب دوستامون اومدن خونه ما و با هم رفتیم شاپینگ و برای تو راه خوراکی و چیز میز خریدیم .چون قرار بود صبح زود راه بیوفتیم دوستامون شب خونمون موندن و صبح ساعت 7 همهگی بیدار شدیم و قرارشد که صبونه رو توراه بخوریم که دیگه تو خونه معطل بساط صبونه نشیم
حول و حوش ساعت 9 یه جا بین راه برای صبونه نگه داشتیم و جای همتون خالی بساط صبونه براه کردیم و نون و پنیر و خیارو گوجه و کالباس بعد از یه ساعت حرکت کردیم و ساعت 11 رسیدیم به شهر مثلا تاریخی ملاکا
منظورم از مثلا تاریخی اینه که در مقایسه با تاریخ ایران صفره و اما جای آروم و ساکتیه که بعد از یه دوره کار و استرس بری اونجا و رفرش بشی
من دومین بارم بود که رفتم ملاکا بار اول من و همسری تنها رفتیم که خیلی خیلی خوش گذشت و حسابی به یاد ماه عسلمون افتادیم اینبار هم با دوستامون رفتیم که خدا رو شکر خوب بود
چون چند روز تعطیل بود خیلی شلوغ شده بود و اکثر هتل ها فول بودن بلاخره یه هتل مناسب نزدیک همون هتلی که دفعه قبل گرفته بودیم پیدا کردیم
خیالمون که از بابت هتل راحت شد رفتیم مک دونالد و ناهارمون رو خوردیم و برگشتیم هتل و تا ساعت 5/5 عصر خوابیدیم که اگه دوستامون زنگ نمیزدن حالاحالاها خیال بیدار شدن نداشتیم
همسری خوبم چای آماده کرد (فلاسک چای با خودمون برده بودیم) دوستامون هم اومدن اتاق ما با هم یه عصرونه کوچولو خوردیمو اومدیم بیرون . ملاکا تو شب خیلی دیدنی و قشنگه
ساعت حول و حوش 8 بود که رفتیم یه رستوران سی فود. یه وقت فک نکنید رفتیم اونجا از اون جک جونورای دریایی مثل هشت پا و صدف و قورباغه و…اینا رو خوردیم نهههه ما فقط و فقط آبمیوه خوردیم . یه گروه موسیقی هم اومده بودن که برنامه اجرامیکردن دوتا دختر مالایی که یکیشون باحجاب بود و یه مرده
دختره با حجابه هم خیلی قشنگ میخوند و هم خیلی بامزه و ناز بود البته دخترا فقط به زبون خودشون میخوندن اما اون مرده بخاطر مسافرای خارجی ترانه های انگلیسی خوند که انصافا خوب خوند در واقع بیشتر از چیزی که از این مالاییا انتظار داشتیم بود
خلاصه بعد از ابمیوه یه گشتی تو شهر زدیم و خواستیم بریم موزه که دیگه تعطیل شده بود ساعت 10 شاممون رو تو مکدونالد خوردیم و برگشتیم هتل دوستامون هم اومدن تو اتاق ما بعد از خوردن چای و آب انار نخود نخود هر که رود اتاق خود
خوابیدیم تا ساعت 10 صبح که بازم با زنگ دوستامون بیدارشدیم بعد از صبونه رفتیم موزه که تو یه کشتیه بزرگه . این کشتی رو به سبک کشتی های انگلیسی و پرتغالیها و با چوب درست کردن
برای ناهار قرا شد بین راه بساط کباب راه بندازیم رفتیم از کرفور مرغ و یه سری چیز میز خریدیم و راه افتادیم تا یه جای مناسب پیدا کنیم ساحت 3/5 شده بود بعد از ناهار به طرف خونه راه افتادیم و ساعت 6/5 عصر رسیدیم خونه .
راستی تو ملاکا یه بازارچه کوچولو داشت که ما از اونجا از این چترای نانازی و یه بادبزنی که روش نقاشی شده خریدیم
اینم عکساشون
اینم همون موزه که گفته بودم
آسیاب آبی
فعلا بای