حال و هوای این روزا رو دوست دارم، خیلی زیاد …نرمک نرمک بوی عید داره میاد…

عاشق شلوغی بازارم… شلوغی خیابونا… تکاپوی مردم… پرسش خونه تکونی کردی؟

گلهای تو باغچه و گلدون دارن جونی دوباره میگیرن…

بعد یه شب پرررر از مهمون و پر هیاهو خونه ای شلوغ پلوغ از ظرفای شام شب قبل که منتظرن تا برن تو کابینت… خونه ای که داره زار میزنه تو رو خدا بیا منو جارو کن بیخیال به همه اینا بگی همسرجان پاشو بریم بیرون … بیخیال بینظمی خونه

روز جمعه رو با برادر همسری و جاری جان رفتیم نو  شهر یه ا کبر جو جه مشت زدیم تو رگ وااااااای عاشققققققق رب اناراشم… ا کبر جو جه اش معرکه بود…

یه خواب اساسی عصر…

وای که چه خوشحالم از اومدن بهار و اومدن آفتااااااااااب …

یه کتابی گرفتم که ترجمه اش رو شروع کردم خیلی کتاب قشنگیه … لابد میپرسید کتابی که قبلا ترجمه کردم چی شد… اونو فعلا گذاشتم گوشه خونه تا خاک بخوره… راستش ادیتش خیلی زمانبره و من الان اصلاااااااااااا حوصله شو ندارم… یه جورایی کاری که میخواستم در بیاد نشد رو این اساس گذاشتم تا هر وقت حسش اومد درست و حسابی بشینم روش کار کنم…

*******

الهی سال جدید پر از خبر های خوش خوش خوش باشه…پر از سلامتی و شادی… پر از عشق و شور و نشاط…. پر از زندگی…

پیشاپیش سال نو مبارک

به‌دست ruzanehayman