یلدای 87

سلااام به دوستای خوبمHello

حالتون چطوره دماغاتون چاغه

دلم براتون خیـــــــــــــــــلی تنگیده

ببخشید که این مدت نتونستم زود آپ کنم آخه سرم خیلی شلوغ بود و فرصت نمیشد

خوب حالا گزارش این چند روز غیبت رو میدم

شنبه هفته گذشته شام خونه یکی از دوستامون که از ایران اومده بود دعوت بودیم و حسابی ایرانی بازار بود و خیلی خوش گذشت و همون شب قرار گذاشتیم که برای شب یلدا بیان خونه ما و به حساب سر انگشتی ما شد جمعه
عصر پنجشنبه من و همسری رفتیم شاپ برای شب یلدا خرید کردیم و صبح جمعه بعد از جارو و پارو کردن خونه مشغول درست کردن سالاد ماکارونی شدم

از قبل با دوستم هماهنگ کرده بودم که بعد از دانشگاه بیاد خونه ما ،نزدیکای ظهر بود که صدای در زدن اومد رفتم که درو باز کنم اما چی شد؟؟؟ هر چی دنبال کلید گشتم ، پیداش نکردم

بعلههه …دیشب که با همسری رفتیم خرید کلید منو برده بودیم و همسری بعد از باز کردن در کلید منو به هوای اینکه کلید خودشه میزاره تو جیبش و من دوستم عین زندانی هایی که براشون ملاقاتی میاد از پشت میله های در باهم خوش و بش کوتاهی کردیم (مراسم مهمون کشون ) چون شارژ موبایلم تموم شده بود به دوستم گفتم که با همسریم تماس بگیره
دوستم با همسریش تماس میگیره که بره از همسریم کلیدو بگیره و برامون بیاره .تو این فاصله هم ه ما نمیتونستیم همون جوری عین زندانی ها پشت میله ها وایسیم که دوستم رفت شاپ تا همسریش بیاد و منم مشغول درست کردن غذا شدم

یه سه ربع یه ساعتی گذشت اما هنوز خبری نبود ….بلاخره بعد از یک و نیم ساعت دوستم اومد. طفلکی خیلی خسته شده بود بس که تو شاپ گشت تا همسریش بیاد اگه به همسری من خبر داده بود نیم ساعته میومد. مامانم هم تماس گرفت که پرسیدم امشب شب یلداس که گفت نه فردا شبه نمی دونم چرا ما همیشه یه شب زودتر شب یلدا میگیریم یادش بخیر پارسال شب یلدا تهنا تهنا بودیم

خولاصه ناهارمونو ساعت 3:30 خوردیم . دوستم باقالی اورده بود که گذاشتم بپزه. لباس پوشیدم که بریم شاپ یه دوری بزنیم که وقتی اومدیم پایین همسری خوبم رو دیدم که از دانشگاه برگشته و تو دستش یه چیزیه For You

بعلههه …همسری خوبم برام یه بلوز نانازی خریده بود که گفت بیا خونه بپوشش اگه اندازت نبود عوضش کنیم باهم برگشتیم خونه و منم پوشیدمش که ببینیم چه جوریاس

بلوزه برام بزرگ بود و من و دوستم که میخواستیم بریم شاپ بلوزه رو هم بردیم و عوضش کردیم البته همون مدل اما سایز کوچیکتر
و یه یه ساعتی شاپ گردی کردیم و برگشتیم خونه تا شام رو آماده کنم . همسری دوستم هم اومد و بعد از چای ،باقالی خوردیم و بعد هم شام، جای همتون خالی برای شام شوید باقالی و ماهی و سالاد ماکارونی و ژله درست کرده بودم .

بعد از شام هم مراسم فالگیری از نوع خواجه حافظ شیرازی (روزنامه نیستا فاله ) و بساط چای میوه و آجیل و قرار بود که شب بریم بیلیارد بازی کنیم اما دیگه نشد.

کلی گفتیم و خندیدیم و خلاصه خیلی خوش گذشت

وقتی مهمونا رفتن از همسری پرسیدم چرا برام بلوز خریده گفت به مناسبت شب یلدا منم خیلی ناراحت و شرمنده شدم که چطور یادم رفت که برای همسری خوبم هدیه بگیرم

و اما روز شنبه بعد از خوردن صبحونه مشغول کوزتینگ و اماده کردن شام شدم آخه شب مهمون داشتیم دو نفر از دوستامون که مستر بودن درسشون تموم شده و میخوان برگردن ایــــــــــران …به امید روزی که ما هم برگردیم

البته من اینجا رو خیلی دوس دارم کشور آروم و بی دغدغه ایه و من که اصلا احساس غربت نمیکنم
و تـــــــازه وقتی فک میکنم که حداکثر 2 سال دیگه بر میگردیم ایران یه جورایی دلم
برا ابنجا تنگ میشه آخه ما زندگیمونو اینجا شروع کردیم

و اما علت غیبت روز یکشنبه

این دو روزه که پشت هم مهمون داشتیم خیلی خسته شدم و کل روز رو کسل و خواب آلود بودم (یعنی من تنبلم که زود خسته میشم ) حول و حوش ساعت 6 عصر هم دوستم تماس گرفت که با هم بریم kl منم که عاشق شاپ گردی ، لبیک گفتیم و رفتیم مید ولی و بعد از کمی شاپ گردی و خرید درخت کریسمسTree زودی بر گشتیم چون ساعت 8:30 با بچه ها قرارداشتیم(دوستامون که گفتم میخوان برن ایران) برنامه شام وگود بای پارتی تو یه رستوران عربی بود

واقعا هفته شلوغ و در عین حال خوبی بود. امیدوارم که شب یلدا به همه شما دوستای گلم خوش گذشته باشه.

حالا باید یه روزی وقت بزاریم بریم تا جینگولکی های درخت کریسمسمون رو بخریم Reindeerسال قبل یه درخت کاخ طبیعی خریده بودیم که 2ماه بعدش خشک شدساکت

راستی شاید تو تعطیلات کریسمس یه مسافرت یه روزه با دوستامون بریم

سال قبل این روزا سرمون نسبت به امسال خیلی خلوت بود و همش kl بودیم واقعا زمان چه زود میگذره

و این بود علت غیبت چند روزه من که امیدوارم که موجه باشه و به بزرگواری خود ما را عفو نمایید

تا آپ بعدی شما را به خداوندگار متعال میسپاریم

بای

پ ن: عسل جونم منم هنوز لاست رو کامل ندیدم و 10 قسمتی مونده تا تموم شه

سری اول لاست یه خورده دلخراشه اما از سری دوم از این خبرا نیس و خیلی جالب میشهطوری که دلت میخاد تا آخرین قسمت رو یه روزه  ببینی

خیلی ها میمیرن مثلا چارلی و اون سیاه پوسته ، خواهر و برادره که اسماشون فراموشم  شده خیلی ها هم بهشون اضافه میشن پیشنهاد میکنم حتما این سریال رو تا آخرش ببینی آخه واقعا قشنگه

به‌دست ruzanehayman

4 دیدگاه برای “یلدای 87

  1. وای نهههههههههههههه چارلی میمیره؟ الهییییییییی. اون خیلی بی جنبه بود. من ازش خوشم میاد. سیاه پوسته که منظورت بابای اون بچهه نیست؟؟؟؟؟؟ از اون خواهر و برادر خوشم نمیاد عیب نداره اگه بمیرن؟ اون کره ای ها چی میشن؟ اون شوهرهش بمیره بهتره! بالاخره اینا با اون ادمای توی جزیره دوست میشن یا نه؟ اخه میدونی دیگه دوست ندارم تا اخرشو ببینم. کلی اعصابمو خط خطی میکنه. ولی هیشکی هم کامل بهم توضیح نمیده میگه خودت ببین!
    بلوزت هم مبارک باشه. دست همسری درد نکنه. اگه اونجا رو دوست داری میتونین بعد از اینکه درستون تموم شد اونجا یه کاری پیدا کینن و بمونین!
    ______________________
    سیاه پوسته پدر اون بچهه نههه یکی دیگه س کره ای ها هم با بقیه خوب میشن زنه هم بلده انگلیسی صحبت کنه برای کلر هم یه اتفاقای عجیب و غریب میوفته رابطه کیت و سویر هم خوب میشه یه گروه دیگه هم تو جزیره زندگی میکنن …عسل جون منم پیشنهاد میکنم فیلموببینی آخه خیلی قشنگ و مهیجه
    مالزی رو برا زندگی دائم دوس ندارم و اگه بخوایم دیگه نریم ایران ترجیح میدم یه کشور اروپایی زندگی کنیم

  2. سلام
    توی راهنمای وبلاگم یه آدرسی بود رفتم عکس رو از کامپیوترم آپلود کردم بعد نمیدونستم چجوری بزارم فقط زیر صفحه ای که عکس کسری رو آورد چند تا آدرس بود اونی که به انگلیسی نوشته بود عکس توی وب اون کپی کردم تو قسمت نوشتن وبلاگم تو جاگذاری عکس بروز کردم و گفتم میان مطلب بزاره و همین اما عکسه نیومد دقیقا پله به پله برام بنویس که بعد از اینکه رفتم تو اون سایت چکار کنم و کجا آدرسو بردارم و وقتی برگشتم تو مدیریت وبلاگم چیکار کنم.
    البته ببخشیدها
    حالا برم مطلب جدیدت رو بخونم باز نظر میذارم

  3. سلام
    وبلاگت خیلی قشنگه هم مال تو هم مال عسل من مال شما دو نفرو فقط میخونم خوشبحالتون شوهراتون براتون کادو خریدن شوهر من نخرید گفت فعلا تو کار جدید وضع مالیم خوب نیست تا بعد نمیدونم این بعد کیه.
    مطلب دیگه اینکه هم شما هم عسل جونم خیلی کدبانوئین مخصوصا عسل که سرکارم میره اما من اصلا زیاد غذا درست نمیکنم شایدم بخاطر کسراست اونم این غذاهای رنگارنگ چطوری وقتتون رو تنظیم میکنین بمنم بگین شایدم از زودپز استفاده میکنید من اصلا استفاده نمیکنم
    مطلب آخرم اینکه روز یکشنبه اول دیماه برادرم اومد مالزی برای یکماه اگه جایی رو سراغ داری که جنساش ارزونتر و بهتره بگو بهش بگم یه راهنمایی کلی میخوام اگه واقعا برات زحمت نیست . خداحافظ دوست عزیزم راستی متولد چه سالی هستی و اهل کجا
    ________________
    سلام خانومی
    همسری من سال قبل برام کادو نگرفته بود به امید خدا کار جدید حبیب آقا هم میگیره و حسابی از خجالتت در میاد
    من اصلا از زودپز استفاده نمیکنم شما هم کدبانویی تـــــــــازه شما کسری نانازی رو دارین حسابی سرتون شلوغه
    شما فکر میکنین متولد چه سالی هستم؟؟

  4. سلام خانومي
    اگه درختتو درست كردي ازش يه عكس بذار
    ___________
    چشم
    البته به پای درخت نانازی شما نمیرسه

بیان دیدگاه