شازده کوچولوی ما

دیروز، پنج شنبه 8 اسفند ماه، من و همسری رفتیم سو نو 3 بعد ی

بلاخره این فندق فسقلی ما رخ نشون داد… یه شازده کوچولوی نانازی، شیطون و بلا

خدا رو شکر همه چی اوکی بود و مشکل من هم از بین رفته

پسر ما الان 395 گرم وزنشه… یه بینی تپل مپل و دستای کوچولو و ناز

بعد اینکه کارمون تموم شد من و همسری رفتیم یه ناهار دبش زدیم به بدن و بعد هم خونه…

پسرم مراقب خودت باش و محکم به دلم بچسب

من و بابایی دوستت داریم خیلی زیاد

به‌دست ruzanehayman

همسرانه

همسری این پست یه پست تشکرانه اس

تشکر از اینکه همراهمی همیششههه… تشکر برای همه این مدت که با حال بدم با بهانه های وقت و بی وقتم با گریه هایی که دست خودم نبود مدارا کردی

تسکین همه این حس های بد آغوش گرمت، چشمای مهربونت و لبخند دلنشینت بود و هست

مرسی بابت همه همراهی ها و کمک هات علیرغم تمام خستگی ها و مشغه های کاری ات

مرسی بابت همه وقتهایی که بی حوصله و بی رمق ام اما تو با روح مهربونت کنارمی

مرسی بابت خیلی چیزهایی که نمیشه نوشت، نمیشه به زبون آورد

دوستت دارم عزیزم

به‌دست ruzanehayman

خیلی سخته که آفتاب تو آسمون آبی باشه و هوا ملس و بهاررری اما نتونم برم بیرون

سخته که هی با ماشین هفته ای یه بار به سرعت برق بری خرید بدون بازار گردی

سخته که خونه به هم ریخته رو ببینی و نتونی دست به کار شی

دلم برای شیطونی، برای شلوار جین، برای هله هوله خوردن، برای پیاده روی تو هوای ملس این روزا تنگ شدهههههه

اما همه این دلتنگی ها به دیدن صورت ناز فندقم می ارزه

فندق مامان مراقب خودت باش و حسابی به دلم بچسب

به‌دست ruzanehayman

ماهی کوچولوی من

کوچولوی نازم، فندق مامان دیروز تو 16 هفته و 2 روز اولین حرکتهاتو متوجه شدم

درست مثه ماهی کوچیکی از یه گوشه لیز میخوردی به یه گوشه دیگه

دیروز خانواده هامون اومدن خونمون یه مهمونی دوست داشتنی برای فندق دوست داشتنی

فندقم محکم به دلم بچسب و مراقب خودت باش

به‌دست ruzanehayman